چربی واقعاً می خواست ادرار کند ، بنابراین سریع به سالن های خانه رفت و او را در آنجا باز دید و کار خود را انجام داد. اما شانس می توانست همه چیز را بپوشاند ، و هیچ کس مستاجر را ترک نکرده بود ، بنابراین او نمی دانست چه کاری انجام دهد. او از پا تا انگشتان خود مردد بود ، همانطور که خوش شانس بود ، مردم گذشتند. او به درهای زیرزمین رفت و خواست که بنشیند و آنجا بریزد ، اما حتی وقت آن را نداشت که پرنده خود را باز کند زیرا بین دو پایش در ادرار داغ غوطه ور شده بود. او از رانهایش پرید ، شلوار خود را به زیبایی فرو عکس های سکسی خارجی ها برد و روی آنها الگوی خیس کشید. دختر کوچک با خجالتی آماده افتادن بر روی زمین بود ، اما او نتوانست کاری از پیش ببرد و فقط به طرف پارک دوید.