سرلکا سیگارها را در کیف عروس خود پیدا کرد و ترتیب تحقیقات در مورد اعتیاد او را داد. این زن به دلیل رفتار بدش از او بسیار عصبانی بود و همه چیز را به مادرش قول داده بود ، اما وقتی شروع به التماس كرد كه به او نگوید ، ناگهان نظرش عوض شد و از پشت گربه زن را بغل كرد و بوسید. این سیاه نمایی موفقیت آمیز بود و زن ترسوها را به طرز ماهرانه ای از دختربچه دور کرد و آنها را روی میز آشپزخانه قرار داد و روی زانوهایش بین پاهایش نشست و با زبان شیرین کلاه خود را لیس زد و این باعث ناله زن عگس سگس خارجی شد. با لذت و شروع به کشیدن بیدمشک خود را با دستان خود. احساسات غیرمعمول بدن او را چنان مضطرب کرد که این زن برای اولین بار در زندگی خود با یک لزبین رابطه جنسی برقرار کرد و او این کار را بسیار دوست داشت ، مخصوصاً وقتی که او می توانست او را با انگشتانش به آرامی نگه دارد. او به سرعت کار خود را تمام کرد ، شروع به پاسخ دهی شفاهی کرد ، و مزه گربه عمه خود را چشید و داخل آن را لیسید.